• وبلاگ : خودت va خودم
  • يادداشت : من و حرفاي مامانم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 14 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    وقتي كه عاشقم شدي پاييز بود و خنك بود
    تو آسمون آرزوت هزارتا بادبادك بود
    تنگ بلوري دلت درست مِث دل من
    كلي لبش پريده بود همش پُر ترك بود
    وقتي كه عاشقم شدي چيزي ازم نخواستي
    تَوَقُعِت فقط يه كم نوازش و كمك بود
    چه روزا كه با هم ديگه مسابقه مي ذاشتيم
    كه رو گل كدوممون قايق شاپرك بود ؟
    تقويم كه از روزا گذشت دلم يه جوري لرزيد
    راستش دلم خونه ي ترديد و هراس و شك بود
    ديگه نه از تو خبري بود ،‌ نه از آرزوهات
    قحطي مژده و روزاي خوش و قاصدك بود
    يادم مياد روزي رو كه هوا گرفته بود و
    اشكاي سرخ آسمون آروم و نم نمك بود
    تو در جواب پرسشم فقط همينو گفتي
    عاشقيمون يه بازي شايد ،‌ يه الك دولك بود
    نه باورم نمي شه كه تو اينو گفته باشي
    كسي كه تا ديروز برام تو كل دنيا تك بود
    قصه ي با تو بودن و مي شه فقط يه جور گفت
    كسي كه رو زخماي قلب من مث نمك بود