سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خودت va خودم

روز نوجوون، روز دانش آموز بر همه ی عزیزان نوجوون مبارک

http://i26.tinypic.com/1ylc8o.gifhttp://i26.tinypic.com/1ylc8o.gifhttp://i26.tinypic.com/1ylc8o.gifhttp://i26.tinypic.com/1ylc8o.gifhttp://i26.tinypic.com/1ylc8o.gifhttp://i26.tinypic.com/1ylc8o.gifhttp://i26.tinypic.com/1ylc8o.gifhttp://i26.tinypic.com/1ylc8o.gifhttp://i26.tinypic.com/1ylc8o.gifhttp://i26.tinypic.com/1ylc8o.gifhttp://i26.tinypic.com/1ylc8o.gifhttp://i26.tinypic.com/1ylc8o.gifhttp://i26.tinypic.com/1ylc8o.gifhttp://i26.tinypic.com/1ylc8o.gifhttp://i26.tinypic.com/1ylc8o.gifhttp://i26.tinypic.com/1ylc8o.gif

روز سیزده آبان؛ چه قدر آشناست! آره این روز خیلی آشناست؛ روز نوجوون، روز فهمیده، روزی که هر ایرانی به اون افتخار می کنه. روز درخشش نوجوون هایی که هم فکر فهمیده شدند یا بهتر بگم اون ها فهمیده شدند تا فهمیده را بفهمند. آنها هم نوجوون بودند با تمام احساساتی که یه نوجوون داره. همون دوره ای که هر انسانی اون رو تجربه می کنه و تو اون شکل می گیره در واقع جسم و روحش شروع به رشد می کنه تا به تکامل و بزرگسالی برسه!
 گفتم بزرگسالی یادم به بزرگترها، غر زدن ها و بی اعتمادی هاشون افتادم. شاید دلیل اینکه اونها خیلی روی نوجوون ها حساس اند و توی همه موارد به اون ها اعتماد نمی کنند و به آنها اجازه نمی دند که اون طوری که می خواند باشند؛ اینه که: یه نوجوون هنوز اون نیازها را درک نکرده و هیچ نیازی به پول نداره یا اینکه اون هنوز بچه اس و عقلش نمیرسه، او زود باوره و زیادی خوش بین برا همین احتمال فریب خوردن توی اون زیاده.
وقتهایی که این جور صحبت ها می شه بیشتر مردم این خصوصیات رو مربوط به بلوغ می دونند ولی به نظر من درسته که این خصوصیت ها دقیقاً همزمان با بلوغ توی یه نوجوون ظاهر می شه ولی ارتباط مستقیمی با اون نداره و بیشتر مربوط به کمبود تجربه تو نوجوون ها می شه. حالا شاید همین صفت ها و خصوصیت ها باعث شده که نوجوون ها رو از همون هایی که بهشون می گند بزرگتر جدا بکنه.
 نوجون مثل فصل بهار می مونه که خیلی برای همه شیرین و قشنگه اما زود گذره و بعد از این نا پختگی ها می رسه به دوره ی جوونی و به قول ما بزرگی، پس چه قدر خوبه که این دوره با صبر و حوصله ی برزگتر ها و راهنمایی های اون ها خیلی قشنگ تر و دل نشین تر بشه.


نوشته شده در سه شنبه 87/8/14ساعت 12:45 صبح توسط زینب نظرات ( ) |

مدتها بود که دلم میخواست این مطلب را بزارم تو وبلاگم. امروز بیست و نه مهر بود و روز تولد من، که در اون سال مقارن میشده با سالروز تولد بزرگ بانوی عالم حضرت زینب (س) و به همین مناسبت نیز اسمم زینب نهاده شد. فکر کردم بهانه ی خوبی ست که در این روز این مطلب را بیارم. امیدوارم از خوندنش لذت ببرید.
زینب در لغت    http://i27.tinypic.com/334lzsh.gif http://i27.tinypic.com/334lzsh.gifhttp://i27.tinypic.com/334lzsh.gifhttp://i27.tinypic.com/334lzsh.gif http://i27.tinypic.com/334lzsh.gifhttp://i27.tinypic.com/334lzsh.gifhttp://i27.tinypic.com/334lzsh.gifhttp://i27.tinypic.com/334lzsh.gifhttp://i27.tinypic.com/334lzsh.gifhttp://i27.tinypic.com/334lzsh.gifhttp://i27.tinypic.com/334lzsh.gif
زینب گرفته شده از « زَنِبَ » است از باب « فَرِحَ » یعنی فربه شد. و یا این که به اصل خود باشد به معنی درخت خوش بوی نیکو منظر، و در معنی دیگر « زین أب » بوده یعنی زینت پدر که به اعتبار همین معنی بعضی تعبیر از او به « زین ابیها » در مقابل « ام ابیها » نموده اند و این معنی خالی از وجه نیست و سقوط « الف » در ظاهر به واسطه تخفیف یا کثرت استعمال بوده، چنان چه حکمت واقعی آن همانا اتصال معنوی ئ اتحاد حقیقی مابین پدر و دختر بوده، که « الف » که کنایه از اندک فاصله مابین آن ها است- هم فاصله نبوده، چنان چه عارفان به حقایق ملتفت آن نکات شیرین بوده اند.
اگر به معنای فربهی و درخت نیکو منظر باشد نیزاشاره به جمع کمالات در او دارد؛ چرا که فربهی در حیوانات به معنای زیادی گوشت و پیه اوست و در درختان به معنای کثرت شاخ و برگ است اما در اشخاص به معنای وفور صفات حسنه و اوصاف پسندیده می باشد.
بنابراین کمال در حیوان به کثرت گوشت و پیه ، در درختان به زیادتی شاخ و برگ و میوه ، و در انسان به اخلاق است، و چون حضرت زینب رسالت مجموعه صفات کمالیه بوده مخصوص به این اسم شریف گردیده است.
و اما مناسبت درخت نیکو منظر به آن مکرمه نیز واضح است، چنان چه در کنایات و استعارات عرب آمده است که هر شخص بزرگ بلکه هر چیز نفیس را به شجر تعبیر نمایند و تنظیر آورند، چنان چه فرمودند:
« اَنَا وَ عَلیُّ مِن شَجَرَة ٍ واحِدَة »
و در آیه شریفه هم می فرماید:
« مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَة ٍ طَیِّبَةٍ »
و چون آن مکرمه شخص بزرگ و فوائد حاصل از او بسیار است، که از آن جمله ابقای دین مبین و نگهداری اولاد سید المرسلین و شفاعت گنهکاران می باشد. لذا موسوم به زینب شد که به معنای درخت خوش بوی نیکو منظر است. خوش بویی او از اثر پنج تن آل عبا ست و نیکی منظری او به واسطه ی کمالات صوریه و مادیه او می باشد.
و بعضی گفته اند زینب به معنی بلاکش باشد! چون معلوم بود که چه بلاها بیند و بسی مشقت ها متحمل شود لذا موسوم به زینب شد.
و لذا زیباترین معنی همان زینت پدر بودن است که زین اب باشد چرا که دختری که دارای همچو نفس قدسی و این همه کمالات باشد نه تنها زینت پدر بلکه زینت عالم است و روا است به وجود همچنین فرزندی فخریه و مباهات نماید و دیده عالم به چنین نفوس قدسیه و انوار قاهره و روشن و منور است.
از اسرار نام زینب
زینب چهار یا پنج حرف است:
« زا » اشاره است به مادرش زهرا که بهره وافی از کمالات او به ارث برده است.
« یا » کنایه است از پدر بزرگوارش علی (ع) وعلت تقدم مادر بر پدر؛ همانا علاقه مابین مادر و دختر است و وحدت در مونث بودنشان .
« نون » کنایه است از دو برادرش حسنین، چرا که وجه مشترک این دو بزرگوار مقام قرب الهی بود.
« با » کنایه است از جد بزرگوارش « النبیّ الاُمّی العربی »
و بنا بر پنج حرف که زین اب باشد:
« الف » اشاره به احمد
« نون » کنایه از حسن (ع)
« یا » اشاره به حسین (ع)
چون این محجوبه از کمالات هر یک از پنج تن آل عبا نصیبی برده ، لذا خالق عالم خواست مقامات و کمالات این بزرگ بانو بر موجودات ظاهر و هویدا گردد که مردم به مقاماتش آگاه و به شئوناتش  دانا گردند؛ لذا خود اسمی برای او اختیار کرد که مظهر مقامات او باشد تا مردم او را بشناسند و به توسلاتش تقرب جویند و این منقبت را نمی توان کم شمرد برای آن محبوبه الهیه که خالق عالم نام او را معین نموده است.

493789nfy8xzi1n4


1- لسان العرب، ج 6، ص 88
2- المناقب، ج3، ص 375
3- کنوز الحقایق، ص 155؛ کنزل العمال، ج6، ص 154؛ و مضمون آن در ذخائر العقبی، ص 16؛ مستدرک الصحیحین، ج3، ص 160؛ و ج2، ص 241؛ الدر المنثور در ذیل آیه شریفه: (و فی الارض قطع متجاورات و جنات من اعناب) الخ.
4- در سوره ابراهیم آیه 24: (الم ترکیف ضرب اله مثلا کلمه طیبه کشجره طیبه)


نوشته شده در دوشنبه 87/7/29ساعت 11:3 عصر توسط زینب نظرات ( ) |

درسی از حضرت زهرا(س):
  این چیزها را از چه کسی شنیده ای؟
حضرت علی(ع) به همراه جمعی از یاران پیامبر در حضور پیامبر بودند که ایشان فرمودند:«چه کسی از شما می تواند بگوید بهترین چیز برای زنان چیست؟»
هر کس چیزی گفت، یک نفر گفت:«خانه داری.»
دیگری گفت:«خوش رفتاری با همسر.»
آن یکی گفت:«بچه داری.» و دیگریگفت...
پیامبر پاسخ ها را شنیدند و فرمودند:«تمام این ها صفت های یک زن خوب است؛ اما بهترین صفت برای زن چیزی است که هیچ کدام از شما آن را نگفتید.
»

یاران پراکنده شدند و دنبال کار خود رفتند. حضرت علی(ع) هم به خانه رفت و جریان آن روز را برای حضرت زهرا(س) تعریف کرد و گفت:«ما از پاسخ این پرسش پیامبر درمانده شدیم و حال به این پرسش پیامبر فکر می کنم و پاسخی نمی یابم.»
در این هنگام حضرت زهرا(س) گفت:«بهترین چیز برای یک زن این است که چشمش به مرد نامحرم نیفتد و خود در معرض نگاه مرد نامحرم نباشد

علی(ع) نزد پیامبر برگشت و گفت:«پاسخ پرسشتان این است...
»و عین فرمایش همسر خود را برای پیامبر تکرار کرد.

پیامبر فرمودند: تو چند لحظه پیش این جا بودی و نتوانستی به سؤالم پاسخ بدهی؛ حال بگو بدانم این چیزها را از که شنیده ای؟!
علی(ع) گفت: یا رسول الله! این ها را دخترتان به من آموخت.
پیامبرخوشحال شدند و فرمودند: به درستی که فاطمه پاره ی تن من است و از او جز این انتظاری نیست.
                                                                                   «برگرفته از بانوی صبر و عبادت»


نوشته شده در چهارشنبه 87/4/5ساعت 2:9 عصر توسط زینب نظرات ( ) |

اندوه من در سوگ او جاودان است
                                                 و
                                                          شبم به بیداری خواهد گذشت

سلام
امروز که می خواستم متنی رو بذارم دیدم الان چند روزیه که کوچه های شهر پر شده از پارچه های مشکی و سبز، بدون استثناء توی هر کوچه ای که پا بذارید خونه ای رو می بینید که توی اون روضه ای برپاست، سرتون رو هر طرف که به چرخونید آدمهایی را می بینید که مشکی پوشیده اند.
توی همین وقت هاست که خیلی ها از حال و هوای شهر و مردم تعجب می کنند و تا میآند بفهمند که سالگرد شهادت مادرشونه، این روزها هم تموم شده و باید یکسال منتظر بمونند تا دوباره وقتش برسه.
البته مسلمه که شما از این دسته آدمها نیستید و این روزها همیشه توی ذهنتون می مونه.
شهادت مادر ستارگان، حضرت فاطمه زهرا «سلام الله علیها» را به همه شما عزیزان تسلیت عرض می کنم. 

                                        یا فاطمه الزهرا
                                  
ناموس دردهای علی بودی چو اشک
                                   پنهان نمود غیرت شیر خدا ترا
                                   دفن شبانه ی تو که با خواهش تو بود
                                   فریاد روشنی است زچندین جفا ترا...
                                   یک عمر در گلوی تو بغض استخوان شکست
                                    در سایه داشت گر چه علی چون هما ترا...
                                    دادند در بهای فدک-ای دریغ 
                                     گلخانه ای به گستره ی کربلا


نوشته شده در پنج شنبه 87/3/9ساعت 9:53 عصر توسط زینب نظرات ( ) |

از زمانی که چشم باز کردم و مادرم رو شناختم نجوای اذان گفتنش تو گوشم مثل لالایی هاش آرام بخش بود.

یکم که بزرگ تر شدم مادرم از حضرت زهرا برام گفت، اون می گفت: اگه سعادت دنیا و آخرت رو می خوای باید راه حضرت زهرا و اهل بیتش رو پیش بگیری و اون ها رو الگوی خودت قرار بدی، حجاب از مهم ترین چیز هایی بود که مادرم اون موقع به من یاد داد.

روز گار گذشت و من به سن نوجوانی رسیدم با کلی سوال که خیلی هاشون هنوز بی جواب موندند، تو جامعه ما که نسبت به خیلی از جوامع دیگه حجاب از اهمیت یشتری برخورداره گاهاً تناقضاتی دیده میشه که نه برای من، و نه برای خیلی دیگه از خانم های ایرانی قابل هضم نیست و شاید دلیلش هم این باشه که بعضی ها از حجاب برداشت های متفاوتی دارند.

حجاب موضوعیه که از بس در موردش بحث بوده یک موضوع واضح و روشن شده دیگه، اما خیلی حرف های ناگفته ای مونده که امید وارم که بتونم اون ها رو به یک نتیجه تقریباً مناسب و خوبی برسونم.

شاید هر شخصی با طرح موضوعی مثل حجاب به فکر حرف های کلیشه ایی و تکراری بیفته. اولین سوالی که در اذهان بوجود می آید اینه که حجاب چه تعریفی داره؟

برداشت های شخصیه هر فردی می تونه ملاکی برای عملش باشه

البته این طوری که من از برداشت های خودم و معلوماتم دارم متوجه شدم که حجاب از لحاظ لغوی به معنی منع و مانع هست اما حجاب توی دین به معنای جلوگیر کردن از تصورات غلط دیگران و طمع ورزی دیگران به جنسیت جنس مخالف.

البته جامعه امروزی ما علناً طوری شده که تمام جوون ها همین حجابی رو که خودشون دارند رو قبول دارند و همیشه هم برای دلیل پوششی که دارند می گند: خداوند هیچ وقت نگفته که ایمان مساوی با حجاب هست، گفته ایمانمون باید قلبی باشه!

من خودمم این حرفی رو که میزنند رو قبول دارم اما این فقط نیمی از حقیقتِ. به نظر من هم باید چشم پاک باشه، هم قلب و هم باید صورت ظاهر و لباس پوشیدن شرایطی رو برای آلودگی چشم و قلب ایجاد نکنه.

خیلی ها رو من دیدم که می گند اگر یک فرد آرایش غلیظ هم کرده باشه ولی سرو سنگین بره و بیاد هیچ کس یه نگاه هم بهش نمیکنه. اما این طوری هم درست نیست مثلاً اگه ظاهر خود من ناسالم باشه اون طرف مقابلم فکر منو نمی خونه که فکر من صالح یا قلب من درستِ اون ظاهر منو می بینه و از ظاهری که من دارم بقیه به گناه آلوده میشند می شه نه از فکری که من دارم. اون خانمی که ظاهر خودشو رعایت نمی کنه حالا هر چی هم که قلبش می خواد پاک باشه اما اون جوونی که کنارش بیننده هست اون به گناه میوفته میشه.

آخه مگه میشه آدم با یک چهره آرایش شده بیاد بیرون جلوی جوان ها و پسرها و بعد هم بگه که من این شکلی دوست دارم بیام بیرون و به من چه جوان ها خودشون رو حفظ کنند اما هچکدوم از این ها نمی تونه باشه چون ظاهره که روی باطن انسان تاثیر میذاره.

اما اون هایی که میگند آدم باید به حجاب درون نگاه کنه تا حجاب ظاهر، تعبیرحجاب درون همون حیا هست. که خالق همه پوشش بیرونی رو حفاظِ حجاب درون و حیا قرار داد.


نوشته شده در سه شنبه 87/2/10ساعت 12:42 صبح توسط زینب نظرات ( ) |

سلام


      این سلام تازه ایست برای وبلاگم برای تمامی کسانی که همیشه به این وبلاگ سر می زدند و تا این جای کار من و وبلاگم را همراهی کردند و البته از همه متشکرم. راستی سال نو را به همه دوستان تبریک عرض می کنم و امید و ارم که این سال جدید را به خوبی آغاز کرده باشید. اما بلاخره  امروز بعد از مدتها توانستم بیام و دیداری تازه کنم. با آن که مدتی بود که ارتباط بین من و شما قطع شده بود اما من بهترین دوستان خودم را فراموش نکردم امید و ارم شما هم به مصداق دل به دل راه داره فراموش مون نکرده باشید. خدا را شکر بعد از مدتها مشکلات هم رفع شدند و بنده امید و ارم که به امید خدا از این سال جدید دیگه یک هم چین مشکلاتی بوجود نیاد. البته جدا از این حرفها یک معذرت خواهی اساسی هم به تمامی دوستان بدهکارم بابت این که دیر کردم. 

         منتظر نظرات، پیشنهادات و انتقادات شما هستم .


نوشته شده در جمعه 87/2/6ساعت 11:13 صبح توسط زینب نظرات ( ) |

دردمندی  پیش  شبلی  می گریست                  شیخ  از  او  پرسید کاین  ز چیست

گفـت  شیخا  دوستـی  بود  آن  من                  کز  جمالش  تازه  بودی  جان   من

وی  بمرد  و من  بمیرم  از غمش                   شد جهان بر  من  سیاه  از   ماتمش

شیخ گفتا شد دلت بی خویش ازین؟                  خود نمی بایست سزایت بیش  ازین؟

دوستی  دیگر  گزین  این  بار  تو                  که   نمیرد   هم   نمیـری   زار   تو

دوستـی  کز  مرگ  نقصان  آورد                  دوسـتـی    او    غـم    جـان    آورد

هر که شد در عشق صورت مبتلا                  هم  آن  صورت  فـتـد  در  صد  بلا 
                                                                                               عطار نیشابوری


نوشته شده در سه شنبه 86/7/3ساعت 12:0 صبح توسط زینب نظرات ( ) |

تا به حال شنیدید که دوست خوب آدم را از فرش به عرش می برد و دوست بد آدم را از عرش به فرش.

1- پرهیزگاری و ایمان؛ 2- علم و دانش؛3- عقل و خرد؛4- دلسوزی و خیرخواهی؛5- درستکاری و نیکی و صمیت؛ 6- شکیبایی و بردباری؛ 7- وفاداری و رعایت کردن حقوق دوست؛ 8- خوشنامی و بزرگواری؛
دوست خوب کسی است که این صفات را دارا باشد و یا دست کم در پی آنها باشد.

با بدان کم نشین که هم صحبت بد                    گرچه خوبی، تو را پلید کند
آفـتـاب    بـه    آن    بـزرگـی   را                   لـکـه    ابـر   نـاپـدیـد    کـنـد

نتیجه ی همنشینی با دوستان بد آلوده شدن به گناه است. چرا که آنها برای اینکه کمتر احساس گناه کنند، سعی می کنند افراد دیگر را نیز به سرنوشت غم انگیز خود گرفتار سازند.

یه روز دو تا کتاب هدیه گرفتم به اسم: «برای ریحانه» و «دختران؛ پندها و هشدارها». (تالیف: محمود اکبری) پیش از این که این دو کتاب را بخونم در این باره اطلاعاتی داشتم اما خوندن این دو کتاب برام خالی از لطف نبود. بعدش به این فکر کردم که چه خوبه درباره ی دوستی بنویسم و برای این کار اضافه بر تجربیات خودم از این دو کتاب هم کمک گرفتم.


نوشته شده در یکشنبه 86/6/18ساعت 12:0 صبح توسط زینب نظرات ( ) |

از جمله نکاتی که بین دو دوست مطرح می شود حفاظت از پیوند دوستی است.عوامل دوام دوستی که در برخی روایات از آن ها به عنوان حقوق دوستی و برادری یاد شده است، فراوانند. لذا تنها به برخی از آنها اشاره میکنم:
             1. خوشرویی
خوشرویی در برخورد با دوست، یکی از صفات پسندیده و فضایل نفسانی است. گاهی یک لبخند و برخورد شاد همراه با چهره ای باز چنان محبت و دوستی را شعله ور می سازد که با هیچ چیز نمی توان آن را خاموش کرد.

             2. انصاف
انصاف یعنی چیزی را نصف کردن یا به نصف رساندن و در روابط اجتماعی یعنی سود و زیان را میان خود و دیگران نصف کردن و در مقام داوری، حقوق دعوا را به طور برابر حکم کردن. منصف کسی است که برای دیگران حقوق برابر قائل شود و مزایای زندگی را میان خود و مردم تقسیم کند.

              3. تواضع
فروتنی و تواضع در مقابل دیگران افزون و مهر و صفا، بر بالا بردن مقام و منزلت انسانی، دوام دوستی و ثبات آن را به دنبال دارد.

              4. عفو و گذشت
عفو و گذشت و بدی را با نیکی پاسخ گفتن نه تنها مایه دوام دوستی ها است، بلکه عاملی مهم برای تبدیل دشمن به دوستی صمیمی به شمار می رود. البته عفو و بخشش، حدود و مسائلی ویژه دارد. به طور کلی این موضوع در جایی مطرح است که حقوق شخصی مطرح باشد و در مسائل اجتماعی و جایی که دین و حاکمیت اسلام مطرح باشد، عفو بخشش معنا ندارد.

              5. هدیه دادن
هدیه نشانی از محبت و نوعی اظهار علاقه عملی است که هدیه دهنده به هدیه گیرنده ابراز می دارد و از این راه توجه و عشق خود را به او نشان می دهد. هدیه، زنده کننده ی خاطرات شیرین گذشته و یاد آور دوستی ها است. هدیه کینه ها را می زداید و برادری را استوار و پایدار می کند.

نوشته شده در شنبه 86/6/3ساعت 10:7 صبح توسط زینب نظرات ( ) |

آزمون برای انتخاب دوست یک نیاز محسوب شد .امّا یک دوست چگونه و در کجا باید آزموده شود .آنچه که به آن اشاره می کنم تنها برای این نیست که خودم موقع انتخاب دوست از آن استفاده کنم بلکه خود نیز باید به گونه ای باشم که دوست می دارم دوستم آنگونه باشد.

راههای آزمودن دوست:
1-آزمودن هنگام نیاز2-آزمودن در هنگام خشم3-آزمودن با امانت داری و راستگویی4-آزمودن از طریق دوستان.
         1.آزمودن هنگام نیاز:
کسی که هنگام سختی ها و مشکلات  از یاری انسان خودداری کند شایستۀ دوستی نیست.
                             ‍‍‍«دوست آن است که گیرد دست دوست، در پریشان حالی ودرماندگی»
          2.آزمودن هنگام خشم:
اغلب افراد در هنگام خشم و ناراحتی ماهیت خود را بروز می دهند پس اگر در این موقع همچنان احترام شما را داشتند و برخورد ی در خور شأنشان و مناسب شخصیت شما داشتند آن هنگام می توان روی دوستی آنها حساب کرد.
          3. آزمودن در سفر:
آدمی در سفر، لباس تکلف و ریا را از تن بیرون می کند و شخصیت خود را بهتر نشان می دهد و در این موقع است که می توان دید آیا دوستمان صفات نیک و پسندیده دارد یا نه. و اینکه آیا او با اسلام بیگانه است یا نه؟
          4. آزمودن با امانت داری و راستگویی:
دو صفت امانتداری و راستگویی از جمله صفاتی هستند که در اسلام تاکید زیادی بر آن شده و هر یک از ما می دانیم که پایه ی صداقت و یکرنگی، راستگویی است و ضامن، دوام صداقت و راستگویی امانتداری است.
          5. آزمودن از طریق دوستان:
توصیه حضرت علی را می توان به عنوان تعریف کامل برای این مبحث آورد.
" اگر کسی دینش بر شما مشخص نبود، بنگرید که با چه کسانی رفت و آمد می کند. اگر دوستانش اهل دین اند، او نیز دیندار است؛ و اگر نیستند، او بهره ای از دین نبرده است".
 


نوشته شده در شنبه 86/4/16ساعت 7:29 صبح توسط زینب نظرات ( ) |

<      1   2   3   4      >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت