سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خودت va خودم


سهم من از خوشبختی تنها مقداری رنگ های جور واجور است که مرا با آن رنگ آمیزی کرده اند،

وذهنی آشفته، ذهن من آکنده از چیز های حجیم ونامفهوم است اما همانند دایره می ماند


پریشانم؛به قله که می رسم باور نمی کنم

می دانم این دایره سرگردان می چرخد و اوجم را وارونه می کند


در این بین این را هم میدانم که،

چشم های من دیوانه اند 

چشم های من حلزون های در خود فرو رفته اند

ما در این زندگی، در این خانه، همه با هم تکانی می خوریم

همه با هم سقوط می کنیم

ما یا خوابیم

یا دیوانه ایم


بر می خیزم و اقیانوسی می کشم و خود را ماهی فرض می کنم،

که شاید آن موقع هیچ گاه دیگر گریه نمی کردیم

اما

تکانی می خورم

و به یاد می آورم

چشمانم دیوانه اند  


من در این خانه با گذشت سالهای زیاد هنوز هم سر می کنم در کنار این صداها، این بوهای غریب و در کنار سایه های غریبی که به رنگشان در آمده ام و با بغضی که سالها بر روی هم انباشته می شود

این جا

خانه کوچک تاریکی است که من در آن گم شده ام


              من در این دنیای دیوانه با دیوانگی همچون دیوانه ای سرگردانم




پ.ن: 1- دوباره اومدم تا یه کم جا رو بگیرم تا دوباره مزاحمتون بشم

        2- کمکم کنید تا منم پیشتون بمونم 

        3- تا با هم بمونیم

        4- سعی می کنم دیگه بدقولی نکنم () و نرم خوبه(شرمنده)






نوشته شده در دوشنبه 89/6/22ساعت 10:0 عصر توسط زینب نظرات ( ) |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت